همیشه بارانی

ساخت وبلاگ

سرمش های آب بابا یادمان رفت

رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت

گل کردن لبخندهای همکلاسی

دریک نگاه ساده حتی یادمان رفت

ترس از معلم،حل تمرین،پای تخته

آن روزهای بی کلک را یادمان رفت

راه فرار ازمشق های زنگ اول

ای وای ننوشتیم آقا یادمان رفت

آن روزها را آنقدر شوخی گرفتیم

جدیت تصمیم کبری یادمان رفت

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم

یادش بخیر اما خدا را یادمام رفت

سالها بود درسمان حال وابتدا

اما چه سود

خبراز صاحب حال را یادمان رفت

در گوشمان خواندند رسم آدمیت

آن حرف ها را زود اما یادمان رفت

فردا چکاره میشوی موضوع انشا

ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت___

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 17:43

تلنگر کوچکی است"باران"

وقتی که فراموش میکنیم

آسمان کجاست!بی حوصله

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 17:35

در مکه دیدم خدا چندسالیست که از شهر مکه رفته

و انسان ها به دور خویش میگردند

درمکه دیدم هیچ انسانی به فکرفقیر دوره گردنیست

غافل ازینکه آن دوره گرد خود خدا بود..!

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 17:00

معلم برای سفید بودن برگه نقاشی ام تنبیه ام کرد

و همه به من خندیدند..

اما من خدایی را کشیده بودم که همه میگفتند

دیدنی نیست.

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 14:16

مرد ماهیگیر طعمه هایش را به دریا ریخت

شادمان برگشت..درمیان تور خالی

"مرگ"

تنها دست و پا میزد..

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 13:57

پا به پای کودکی هایم بیا..

کفشهایت را به پاکن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن

باز هم باخنده ات اعجازکن

پا بکوب ولج کن و راضی نشو

باکسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر

عاقلی را یک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی

باهمان چادرنماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان

لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری ازجنس باران داشتیم

درکنارش خواب آسان داشتیم

باپدر اسطوره دنیای ما

قهرمان باور زیبای ما

قصه های هرشب مادربزرگ

ماجرای بزبزقندی وگرگ

غصه هرگزفرصت جولان نداشت

خنده های کودکی پایان نداشت

هرکسی رنگ خودش بی شیله بود

ثروت هربچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو وپنیر

همکلاسی..باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست

آن دل زیبایت برایم تنگ نیست؟

رنگ دنیایت هنوزم  آبی است؟

آسمان باورت مهتابی است؟

هرکجایی شعر باران رابخوان

ساده باش وبازهم کودک بمان!

باز باران با ترانه گریه کن

کودکی تو کودکانه گریه کن

ای رفیق روزهای گرم و سرد

سادگی هایم به سویم بازگرد____

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 13:07

خسته ام از جنس قلابی آدم ها

هی فلانی ..

راهت را بگیر رو برو

حوالی ما 

توقف ممنوع است__

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 12:53

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 12:12

خدا

دارم به نبودنت شک میکنم

واقعا هستی؟!

یا فقط برای من نیستی..

همیشه بارانی...
ما را در سایت همیشه بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ati hamishe-barany بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 11:20